سایدا جونسایدا جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

سایدا دردونه ی مامان و بابا

دومین محرم عسلم

عزیز دلم دومین محرم عمرت آمد . امنسال متفاوت از پارسال . ماشالله بزرگ تر شدی و رو 2 پا راه میری . برای خودت مستقل شدی و میگی دست من و ول کن تا خودم تنهایی راه برم و گاهی با شیطنت از دستم فرار می کنی. الهی قربون اون شیطنتت بشم که تو تین 3 روز حسابی اذیتم کردی. امسال محرم تو روستای دلازیان مهمون های عزیزی آمدن که خیلی دوست داشتم باهاشون عکس بگیری اما نشد. آقا عبدس همکار خوبم وخانواده محترم . دوستای بابایی حمیر رضا کاشی و خانواده محترم و خاله سپیدشون ..... حسابی مهمون داشتیم  و حسابی شیطنت کردی.     نفسم و باباش در امام زاده دلازیان   ...
24 آبان 1392

سایدا و دوستانش در تهران

عزیزم در مراسم جشن عقد دختر خاله بابایی کلی با دوستانت بازی کردی و بچه ها هم خیلی دوستت داشتن مخصوصا امیر حسین.           اسم دوستانت از سمت راست به ترتیب امیر حسین جون ، سایدا جونم ، مهسا جون ، کیانا جون و نیایش جون ( خدا همتون را حفظ کنه و پشت و پناهتون باشه )    ...
24 آبان 1392

تولد نیایش

25 شهریور تولد نیایش بود. با یکتا و نیایش کلی بازی کردین. الهی من فدای شیطنت و بازیگوشی هات بشم که این روزها خیلی بیشتر شده . تم تولد نیایش کفشدوزک بود . قشنگ و جالب بود . دست عمه سمیرا درد نکنه این عکس محمد امین و نیایش و نمای کوچکی از هنر عمه سمیرا     سه تفنگ دار یکتا و نیایش   ...
20 آبان 1392

هوراااااا ما بر گشتیم

نفسم  بعد از حدود 50 روز قطعی اینترنت دو باره بر گشتیم  امشب یعنی 20 آبان 1392 به محض اتصال اینترنت من آمدو تا سایت نفسم را به روز کنم .  تو این مدت من عکس ها و خاطرات  تو را save کردم.       گل دخترم من عاشق آب بازی ها و شیطنت توأم .                  نفسم بازی با عروسک ها توی آب چه مزه ای میده هااااا                                               &...
20 آبان 1392
1